مدیر ساختمان ۱۰ واحدی که از سر و صدای مهمانی های شبانه یا حتی روزانه همسایه دیوار به دیوار کلافه شده بود برای پایان دادن به این هیاهو به تشکیل یک جلسه اضطراری در ساختمان دست زد اما در این جلسه بعد از کلی صحبت در زمینههای مختلف ساختمان وقتی بحث میهمانی بازیهای زن همسایه مطرح شد درگیری لفظی بین این خانم و مرد همسایه که مدیر ساختمان است بالا گرفت و کینه سنگینی در سینه ۲ همسایه بر جای گذاشت
دعوا بین این دو همسایه ادامه داشت و زن و مرد همسایه هر روز به دنبال انتقام گیری بودند تا اینکه با چند ماه از آخرین مشاجره آنها زن 35 ساله که «سارا» نام دارد با تصمیم غیرمنتظرهای تصمیم به فروش خانهاش گرفت
اهالی ساختمان که در طول سالها در کنار هم دوستان قدیمی بودند از این تصمیم سارا تعجب کرده و سعی داشتند او را که تنها میهمانیهای شبانهاش باعث اعتراض مرد همسایه شده بود از فروش خانه منصرف کنند . آنها هیچ مشکلی دیگری از زن همسایه ندیده بودند و بخاطر اخلاق خوبش او را دوست داشتند و نمیخواستند او ساختمانش را بفروشد و برود
اما شایعه جدیدی در میان این اصرارها به در ساختمان پخش شد و بعضی از همسایهها نیز از ترس تصمیم به فروش خانههایشان گرفتند. سارا که کارمند شرکت خصوصی است به تنهایی در این ساختمان زندگی میکرد و تصمیم داشت خانهاش را بفروشد با ترس به یکی از همسایه هاش گفت: مدتی است که شبها در زمان خواب صداهایی در خانهام به گوش میرسد و انگار جن ها در خانهام جمع شده و شروع به حرف زدن میکنند
زن تنها در ادامه گفت: ابتدا فکر میکردم دچار توهم و خیال شدم و برای درمان پیش پزشک رفتم و حتی او برای خواب راحت تر به من قرص خواب و آرامبخش تجویز کرد اما قرصها هم تاثیری نداشت و با خوردن کلی قرص خواب، شبها میتوانم بخوابم و بعضی وقتها از ترس به خانه دوستانم میروم
یکی از خانم های همسایه که رابطه خوبی با سارا داشت و از ادعاهای سارا شوکه شده بود حرفهای وی را باور نکرد تا اینکه قرار شد شبی را در خانه سارا بخوابد. ساعت ۱۰ شب بود و صداهای آرامی به گوش میرسید و هرچه ساعت میگذشت صداها بیشتر میشد و هر دو زن که از این صداها تنشان به لرزه افتاده بود با سرعت خانه را ترک کردند و شایعه وجود جن ها در ساختمان پخش شد و تعدادی از اهالی ساختمان نیز تصمیم به فروش خانههایشان گرفتند
سارا که برای خانهاش مشتری پیدا کرده بود در حال جمع کردن وسایل خانهاش بود که ناگهان با جیغ و فریاد اهالی ساختمان را پشت در خانهاش جمع کرد.همسایهها که از این سر و صداهای سارا متعجب شده بودند با صحنه عجیبی روبهرو شدند، زن تنها تعدادی بلندگوی کوچک که در بالای کمد و گوشههای خانهاش جاسازی شده بود را در دست داشت و ادعا میکرد که صداهایی که شبها در خانهاش به گوش میرسید از این اسپیکرهای بی سیم پخش شده است
در حالی که همه از این سناریو شوکه شده بودند سارا با طرح شکایت از پلیس خواست تا کسی که این بلندگوها را در خانهاش جاسازی کرده و باعث ترس و فروش خانه وی شده ردیابی کند.با مخابره این سناریو به پلیس ماموارن در محل حاضر شدند و در بررسیهای نخست مشخص شد که بلندگوها به صورت بیسیم قابل پخش صدا است. در گام بعدی پلیس مسیر ورودی عامل مزاحم را تحت بررسی قرار داد و مشخص شد وقتی سارا به سر کار رفته بود این بلندگوها به صورت حرفه ای جاسازی شده بودند .پلیس در تحقیقات گسترده از اهالی ساختمان پی برد که چندی پیش سارا با مدیر ساختمان که گویا همسایه وی نیز هست مشاجره داشته است .
همین موضوع باعث شد پلیس به مدیر ساختمان مضنون شود اما مدیر ساختمان که ابتدا خود را در این ماجرا بیگناه میدانست در بازجوییهای فنی پلیس شروع به تناقضگویی کرد و در آخر به ناچار لب به اعتراف گشود
وی در اعترافاتش گفت: نزدیک به 10 سال است که در این ساختمان زندگی میکنم و همسایههای خوبی دارم ؛ وقتی سارا به این مجتمع مسکونی آمد روزهای نخست چون تنها بود فکر میکردم زن آرام و بی سر و صدایی است اما فکر من اشتباه بود چون سارا هفتهای ۲ بار دوستانش را به خانهاش دعوت میکرد. آنها تا دیر وقت سر و صدا میکردند و روزی که در جلسه ساختمان دور همه جمع شده بودیم درباره میهمانیهای شبانه سارا اعتراض کردم اما وی شروع به ناسزاگویی کرد و از آن روز به بعد از وی کینه به دل گرفتم. در فکر انتقام و رهایی از این سر و صداها بودم که ماجرای ترساندن سارا را طراحی کردم و چون سر رشتهای به کارهای کامپیوتری داشتم تعدادی بلندگوی کوچک را در خانهاش جاسازی کردم و چون از خالی بودن خانه در روزها اطلاع داشتم از راه بالکن وارد خانهاش شدم و بلند گوها را جاسازی کردم و با موبایل آن صداها را برایش پخش میکردم تا او را بترسانم . فکر نمیکردم راز ماجرای بلندگوها لو برود اما در اسباب کشی آن را فهمید . رسیدگی به این پرونده با توجه به عدم رضایت شاکی ادامه دارد